تبسم کوچولوی ماتبسم کوچولوی ما، تا این لحظه: 10 سال و 7 ماه و 6 روز سن داره

تبسم منو بابا

یه خبر خوب

سلام به همه دوستای خوبم  چند روز پیش خبر دار شدیم مادر خانومی وبلاگ دردونه  یه کنجد کوچولو تو دلش داره خیلی خیلی خوشحالیم و دعا میکنیم تا همه مامانای منتظر به مراد دلشون برسن شما هم دعا کنید.... ...
25 بهمن 1392

سید مجتبی عظیمی دکترای طب سنتی

خوشحالم از اینکه تضادی نیست......     با سلام خدمت همه دوستای گلم ببخشید اگه دیر دیر میام و آپ میکنم تبسم خیلی شیطون شده و اذیت میکنه به زور هم به کارهای خونه میرسم ...چه برسه به آپ کردن جمعه ١٧ بهمن بود که با همسری واسه یه سری خرید رفتیم بیرون از تو ماشین که میخواستم پیاده بشم برم سمت مغازه یه دفعه خشکم زد.....  . . . . . . . . . و این اعلامیه رو دیدم   پاهام خشک شده بود و با بهت داشتم به عکس نگاه میکردم همسرم هم خیلی ناراحت شد این عکس متعلق به دکتری بود که ما واسه بچه دار شدن خیلی پیشش رفته بودیم و ابتدای وبلاگم ازش نوشتم بعدش اومدم خونه و این خبر و دیدم(متن کامل خبر)}}}........
20 بهمن 1392

اندر احوالات تبسم خانم

سلام گل ناز مامان و بابا قربون دختر خوشگل و عزیزم بشم که خیلی شیطون شده و حسابی خودشو تو دل همه جا کرده.دخملم یاد گرفته که بدون کمک منو بابایی بر میگرده و مثل موش کوچولو نگاه میکنه تبسم خانم مثل اسمش خنده رو شده و با خنده های با صدا و بی صداش دل همه رو میبره. به تازگی هم سعی میکنه هر چیزی رو که جلوش باشه با دستهای کوچولوش میگیره جیگر مامان کل انگشتهاشو با هم مشت میکنه و میزاره تو دهانش و همچین مک میزنه که انگاری یه ماهه شیر نخورده ملوس خانم عاشق پستونکه تا این حد که بدون پستونک خوابش نمیبره و یه شب که پستونک خانم خونه پدر شوهرمینا جا مونده بود با یه مکافاتی خوابوندیمش که نگو و نپرس خوشگل خانم خیلی آروم ...
24 دی 1392

ع ش ق

سلام دوستهای گلم خوبید! امروز اومدم اینجا تا از طریق این وبلاگ از همسر مهربون و همه چی تمومم تشکر کنم و از همین جا بهش بگم که بی نظیری و خیلی خیلی دوستتت دارم . میدونم تو این چند وقتی که من مریض بودم به شما هم خیلی سخت گذشت ولی با این حال تو اون شرایط سخت و پر از اضطراب و دلهره کنارم بودی و حتی شبها تو بیمارستان کنارم بودی و عشق و دوست داشتنت رو بهم ثابت کردی . از خدا شاکرم که شما رو در مسیر زندگی من قرار داد و شما عزیز دل ،شدی عشق همیشگی ام. واقعا با تمام وجودم دوستت دارم و مطمئنم که تبسم کوچولو هم به داشتن بابایی مثل شما افتخار میکنه.
1 دی 1392

عکس

      تبسم تو حیاط حرم حضرت معصومه (س) و بقیه عکسها تو ادامه مطلب.......     راستی یه خبر خوب..... یه دختر خاله کوچولووووووووو          واسه تبسم خانمی تو راهه     ببین تبسم چقدر خوشحاله                            وای از دست زن عموت.....                                         &nbs...
27 آذر 1392

عکس

  چن تا از عکسهای نفس خانومم ........  تبسم جونی نفس من تو خواب شیرینه                 شیرین کاری دائی علی (قل اول مامانی)                   تبسمی بغل عمه معصومه   تبسم ٤٠ روزه   تبسم اومده عیادت مامانش تو بیمارستان       تا عکسهای بعدی بای ...
4 آذر 1392

شیرخوارگان حسینی

صبح جمعه چهارمین روز از ماه عزای حسینی(جمعه 17 آبان ماه) خانوادگی  با تبسم عزیز رفتیم حرم حضرت معصومه(س) تا در غم مادر علی اصغر(ع) بانو رباب(س) شریک باشیم .                                   این لباسها رو دقیقا سال قبل تو محرم  بعداز عاشورا تاسوعا که از مشهد برگشتیم از حرم حضرت معصومه (س) گرفتم خوشحالم که حضرت علی اصغر (ع) خیلی زود  تبسمو لایق پوشیدن این لباس کرد   خیلی ازش عکس گرفتم فقط وقت نمیکنم آپلود کنم و تو وبلاگم بذارم انشاله خیلی زود برمیگردم &...
23 آبان 1392