تبسم کوچولوی ماتبسم کوچولوی ما، تا این لحظه: 10 سال و 8 ماه و 6 روز سن داره

تبسم منو بابا

سید مجتبی عظیمی دکترای طب سنتی

1392/11/20 22:04
نویسنده : آزاده
2,280 بازدید
اشتراک گذاری

خوشحالم از اینکه تضادی نیست......

 

 

با سلام خدمت همه دوستای گلم

ببخشید اگه دیر دیر میام و آپ میکنم

تبسم خیلی شیطون شده و اذیت میکنه به زور هم به کارهای خونه میرسم ...چه برسه به آپ کردن

جمعه ١٧ بهمن بود که با همسری واسه یه سری خرید رفتیم بیرون از تو ماشین که میخواستم پیاده بشم برم سمت مغازه یه دفعه خشکم زد.....

 .

.

.

.

.

.

.

.

.

و این اعلامیه رو دیدم

 

پاهام خشک شده بود و با بهت داشتم به عکس نگاه میکردم

همسرم هم خیلی ناراحت شد

این عکس متعلق به دکتری بود که ما واسه بچه دار شدن خیلی پیشش رفته بودیم و ابتدای وبلاگم ازش نوشتم

بعدش اومدم خونه و این خبر و دیدم(متن کامل خبر)}}}.......   (ایسنا) 

خیلی بهمون روحیه میداد....

آرزو میکنم که وسعت صبر خانواده ی این  عزیز به اندازه ی دریای غمشان باشد.

با هم دعا کنیم تا خداوند بزرگ روح عزیز از دست رفته را قرین رحمت کند

برای شادی روحش صلوات

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (7)

مامان یاسمن و محمد پارسا
19 بهمن 92 3:15
خدا بیامرزدش
.::مادرخانومی::.
20 بهمن 92 18:35
سلام عزیزم بدوووووووووووو بیا وبم زوووووووووووووووووووووووووووووود بیا
.::مادرخانومی::.
20 بهمن 92 18:36
وای خدای من!!! باورم نمیشه! دکتر عظیمی مرد؟!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! خدا بیامرزتش چقدر به ما امید داد!!! نمیدونی چجوری شده؟
نیلوفر
21 بهمن 92 22:23
نهههههههههههههههههههه وای خدایا. باورم نمیشه. خدا بیامرزدش. به توصیه ی تو من هم پیشش رفته بودم. واقعا هم بی تاثیر نبود. خیلی ناراحت شدم.
ازاده مامان آرتین
24 بهمن 92 19:13
خدا بیامرزش
تسنيم
12 اردیبهشت 93 0:31
سلام مامان تبسم كوچولو. منم وقتي فهميدم آقاي عظيمي فوت كردن اينقدر حالم بد شد كه تاچند روز معده درد داشتم،به شخصه هرشب موقع خوندن زيارت عاشورا خيلي يادشون ميكنم. اميدوارم با جد بزرگوارشون همنشين باشن. دلم خيلي براشون تنگ شده...
مهدی
15 اردیبهشت 93 14:20
خیلی ممنونم که از برادر عزیزم یاد کردید، امیدوارم همیشه شاد و سرزنده باشید و سایه اتون بالای سر خونواده و فرزندانتون باشه