سلام........
سلام دختر نازم خوبی مامان!!!
ازت شرمنده ام که خیلی وقته برات چیزی ننوشتم.بهم حق بده حسابی سرم شولوغه.
از یه طرف داریم خونه ی جدید رو برای اومدنت آماده می کنیم و درگیر بنا و گچکار و کاشی و کابینت ساز و ... هستیم. از طرفی هم عجله داریم تا قبل از شروع ماه رمضون بنایی تموم شه تا ما هم زودتر اسباب کشی کنیم و مامان جون سیسمونی شما رو بیاره خونه ی جدید.
کمتر از ٢ ماه دیگه شما میای تو بغل مامان و بابا و ما هم سعی می کنیم تا قبل از اومدنت اتاقتو برات آماده کنیم.
دخترم خیلی شیطون شدی و تکونهات به راحتی قابل احساسه.
وای که وقتی تکون میخوری مخصوصا بعد از خوردن چیزهای شیرین که به پهلو دراز میکشم دوست دارم دستم رو روی شکمم بزارم و ساعتها محو تکون خوردنت بشم .
چند روز پیش که بعد از خوردن ناهار دراز کشیدم خیلی ناز تکون می خوردی بابا علی دستشو روی شکمم گذاشت همچین ذوق می کرد که نگو و نپرس.
این اولین باری بود که به وضوح تکون می خوردی و دل من و بابا علی رو شاد کردی.
عزیزم هنوز تو انتخاب اسمت دو دل هستیم بابا علی اسم تبسم رو خیلی دوست داره و من هم اسم النا و سلاله رو می پسندم. بابایی تو انتخاب اسم خیلی حساسه و دوست داره اسمی برات انتخاب کنه که وقتی بزرگ شدی خودتم خوشت بیاد واسه همین هم هست که هنوز اسم قطعی برات انتخاب نکردیم.
تازه مامان جون هم کلی برات سیسمونی خریده .انشا الله وقتی خونمون تکمیل شه میبریم خونه ی جدید و تو اتاق خودت می چینیم.
خیلی دوستت داریم و منتظر اومدنت هستیم.
در ضمن از همه دوستای خوبم که واسم پیغام گذاشتم خیلی ممنونم
ممنون که منو فراموش نکردن
عذر خواهی میکنم که چند وقت آپ نکردم