تبسم منو بابا

سلام دوست جونیا سلام دختر نازم حالتون چطوره احوالتون چطوره!!!! کمتر از ٢٠ روز دیگه دختر نازم میاد تو بغلم . وای که چه زود گذشت اصلا باورم نمیشه که نه ماه گذشت با همه سختی ها و شیرینی ها ... تو رو خدا برام دعا کنید که زایمان راحتی داشته باشم باورتون نمیشه خودمم هنوز بین طبیعی و سزارین دو دل موندم اگه شما نظر و پیشنهادی دارید من رو هم راهنمایی کنید. خیلی استرس دارم تا حدی که شبها همیشه کابوسهای بدی می بینم . اگه بدونی بابا علی چقدر بی تابه و برای اومدنت لحظه شماری میکنه و هر روز ازم میپرسه پس دخترمون کی به دنیا میاد و همه چیز رو برای اومدنت آماده کرده. هر وقت که از بیرون میایم خونه اول سراغ اتاق شما میره ...

سلام دخترم الهی فدات شم که با تکونات داری دیوونم میکنی.... دیگه وارد نه ماه شدم و کمتر از یک ماه دیگه شما می آی تو بغل مامان و بابا. پنج شنبه هفته پیش (٢/٥/٩٢)عزیز جون سیسمونیتو آورد که به خاطر فوت یکی از آشناها(بابای عروس خاله)نتونستیم کسی رو دعوت کنیم و جشن بگیریم .انشااللله بعد از ماه رمضون نزدیکارو دعوت میکنیم و یه جشن ساده می گیریم. فقط عزیز جون و دایی علی و دایی مجید و زن دایی زهرا و پسر خاله بهنام و مادر جون و عمه معصومه بودن که زحمت چیدن اتاقت رو زن دایی و عمه کشیدن.. اتاقت واسه اومدنت آمادس و فقط شما رو کم داره. به زودی عکسهاشو برات میذارم تا ببینی که اتاقت چقدر خوشگله. بابایی که اینقدر ذوق میکنه که نگو و نپ...

امشب شب نوازش بندگان در باران رحمت الهیست وای بر من اگر تر نشوم.     ...

سلام سلام به همه دوستای عزیزم واقعا معذرت می خوام که چند وقتی نتونستم آپ کنم بالاخره اسباب کشی کردیم و اومدیم خونه خودمون سیسمونی کوچولومونو هم آماده کردیمو چیدیم یه خبر بد هم اینکه زن داداشم که حامله بود متاسفانه نینی ش سقط شد خیلی خیلی ناراحت کننده بود ماه اول بارداری همچین شد واقعا خبر بدی واسم بود خیلی سرم شلوغه خیلی بازم زود میام و آپ میکنم ...

...

سلام دخمل نازم الهی فدای تو بشم که خیلی دلتنگتم و برای اومدنت لحظه شماری می کنم. یادش به خیر 4 سال پیش در 17 مرداد که مصادف با نیمه شعبان بود منو بابایی رفتیم زیر یه سقف وای که چه شب زیبا و شیرینی بو د. وای که چقدر زود گذشت و حالا که 4 سال از اون شب می گذره عشق و علاقه منو بابایی به هم بیشتر شده که کمتر نشده. الان شما تو دل مامانی هستی و امسال چهارمین سالگرد ازدواجمون رو همراه با تو جشن می گیریم .   ...

سلام دختر نازم خوبی مامان!!! ازت شرمنده ام که خیلی وقته برات چیزی ننوشتم.بهم حق بده حسابی سرم شولوغه. از یه طرف داریم خونه ی جدید رو برای اومدنت آماده می کنیم و درگیر بنا و گچکار و کاشی و کابینت ساز و ... هستیم. از طرفی هم عجله داریم تا قبل از شروع ماه رمضون بنایی تموم شه تا ما هم زودتر اسباب کشی کنیم و مامان جون سیسمونی شما رو بیاره خونه ی جدید. کمتر از ٢ ماه دیگه شما میای تو بغل مامان و بابا و ما هم سعی می کنیم تا قبل از اومدنت اتاقتو برات آماده کنیم. دخترم خیلی شیطون شدی و تکونهات به راحتی قابل احساسه. وای که وقتی تکون میخوری مخصوصا بعد از خوردن چیزهای شیرین که به پهلو دراز میکشم دوست دارم دستم رو روی شکمم بزارم و ساعت...